- درمان ناپذیر (دِ پَ سَ)
درمان ناپذیرنده. غیرقابل علاج:
تا بدانی کو حکیم است و خبیر
مصلح امراض درمان ناپذیر.
مولوی.
بعد از این خونریز درمان ناپذیر
کاندر افتاد ازبلای آن وزیر.
مولوی.
رجوع به درمان ناپذیر شود
تا بدانی کو حکیم است و خبیر
مصلح امراض درمان ناپذیر.
مولوی.
بعد از این خونریز درمان ناپذیر
کاندر افتاد ازبلای آن وزیر.
مولوی.
رجوع به درمان ناپذیر شود
